هلال عید در ابروی یار باید دید
ای که در زنجیر زلفت چندین آشناست
..خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
..رخ تو در نظر من چنین خوش آراست
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
..ترک کام خود گرفتم تا بر آید کام دوست
دلبر که جان فرسود از و کام دلم نگشود از او
..نومید نتوان بود از و باشد که دلداری کند
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
..به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
..ورای حد تقریرست شرح آرزومندی
شعرم به یمن مدح تو صد ملک دلگشاد
..گویی که تیغ تست زبان سخنورم
(حافظ)
+بزرگداشت خواجه ی شیرین سخن مبارک..